loading...
دانلود فیلم ایرانی | دانلود سریال جدید | صندوقچه
Admin بازدید : 269 یکشنبه 18 مهر 1395 نظرات (0)

شعر درباره محرم و کربلا

متن زیبا برای محرم

شعر برای محرم جدید

شعر های کوتاه و بلند در مورد ماه محرم و کربلا

 
آن روز ز دشت کربلا خون بارید
از ابر سیاه نینوا خون بارید
آن لحظه که شد شهید فرزند رسول
از زخم دل ستاره ها خون بارید
 
 
 
 
عباس لوای هفت افراشته است
وین راز به خون خویش بنگاشته است
او پرچم انقلاب عاشورا را
با دست بریده اش بپا داشته است
 
 
 
 
هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند
با سرور آفتاب بیعت کردند
رفتند و به دریای ابد پیوستند
چون رود، به اصل خویش رجعت کردند
 
 
 
 
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
 
 
 
 
وقتی برای گریه دلم تنگ می شود
لب با دم حسین هماهنگ می شود
تنها نه دل به یاد تو می سوزد ای حسین
از روضه هایت آب، دل سنگ می شود
 
 
 
 
آن که در عشق تو شد سخت گرفتار منم
وانکه گردیده به دور تو چو پرگار منم
آن که بر ضد ستم کار خروشید تویی
و انکه مردانه تو را گشت هوادار منم
 
 
 
 
هرکه مرا به روضه تو راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است
 
 
 
 
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
 
 
 
 
قلندر وار از درمان گذشتند
از آب وآتش وطوفان گذشتند
کبوترهای زخمی تشنه بودند
به نام عاشقی از جان گذشتند
 
 
 
 
از علقمه آمدی بگو یاس کجاست ؟
گلواژه عشق و شور و احساس کجاست ؟
دستت به کمر گرفته ای لب بگشا
بابا تو بگو عمویم عباس کجاست ؟
سلام بر تو ای ساقی عطشان
 
 
 
 
ای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسین
آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین
تشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسین
 
 
 
 
در عزای شه دین کرببلا می لرزد
نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش
کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد
 
 
 
 
مه، بارقه ای ست در شبستان حسین
شب، حادثه ای ز درد پنهان حسین
هر صبح، ز دامن افق ، خون آلود
خورشید بر آید از گریبان حسین
 
 
 
 
یاد آور لحظه های دردند عمو
شبهای اسیری ام چه سردند عمو
دیشب سر نی فقط سرت را دیدم
آغوش تو را چه کار کردند عمو ؟!
 
 
 
 
عالم، همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا بایدمان
تا پاک شود، زمین ز ابنای یزید
همواره حسین، مقتدا بایدمان
 
 
 
 
تدبیر خداهرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست
تدبیر خدا بود که در تب باشد
 
 
 
 
آن کودک استوار را باور کن
لب‌ تشنه بی‌ قرار  را باور کن
تکلیف عطش برای او حتمی شد
شش‌ ماهۀه روزه‌ دار را باور کن
 
 
 
 
آن نخل به خون طپیده را،می بوسید
آن مشک ز هم دریده را می بوسید
خورشید،کنار علقمه خم شده بود
دستان ز تن بریده را می بوسید !
 
 
 
 
دریا به طلب از برهوت تو گذشت
یک قافله نعره در سکوت تو گذشت
آن روز اگر چه تشنه بودی ، امّا
صد رشته قنات در قنوت تو گذشت
 
 
 
 
در دفتر گل، ورق ورق گوهر بود
از اشک، سرانگشت نگاهم تَر بود
چیزی که به من توان زاری می‌داد
قنداقه خونـین علی اصغر بود
 
 
 
 
پیراهنی از زخم، به تن دوخته است
این رسم، ز حضرت غم آموخته است
ای سـرو تمــاشاییِ ایــمان، عبـاس !
دل، شعله به شعله، در غمت سوخته است
 
 
 
 
خود را چو ز نسل نور می نامیدند
رفتند و به کوی دوست آرامیدند
سیراب شدند زآن که در اوج عطش
آن حادثه را به شوق آشامیدند
 
 
 
 
این خاک به خون عاشقان آذین است
این است در این قبیله آیین ، این است
زاین روست که بی سوار برمی گردد
اسب تو که زین و یال آن خونین است
 
 
 
 
مفهوم بلند آفتابى عباس
از گریه کودکان کبابى عباس
از تشنگیت فرات دلخون گردید
واللَّه که آبروى آبى عباس
 
 
 
 
مفهوم تو را مگر که فهمیده کسی ؟
یا قدر تو را مگر که سنجیده کسی ؟
خون می‌بارید از ابر ششماهه تو
بارانی از این دست کجا دیده کسی ؟
 
 
 
 
خورشید چه عاشقانه پیمان می داد
در وادی طوفان بلا جان می داد
آن روز معلم شهادت چه غریب
با نای بریده درس ایمان می داد !
 
 
 
 
سقا شدن و به تشنگان جان دادن
بی‌ دست، شدن مشک به دندان دادن
ساقی شدن و دست به مستان دادن …
هیهات که شرح عشق نتوان دادن
 
 
 
 
آن روز افق، اشک ز دیده می‌ریخت
درد از دل زهرای شهیده می‌ریخت
تا روز ازل، خشک نخواهد شد هان !
خونی که از آن سر بریده می‌ریخت
 
 
 
 
ای تیغ بگو که از کجا می ‌آیی
از سمت نگاه آشنا می ‌آیی
انگار که خون می‌چکد از دیده‌ ی تو
ای تیغ مگر ز کربلا می ‌آیی
 
 
 
 
ای کشته عشق! کو علی اکبر تو ؟
کو دست تو، کو پای تو و کو سر تو ؟
انگار فرات دیگری جاری شد
از خون گلوی نازک اصغر تو
 
 
 
 
در سوگ حسین سالها می گرییم
در تاسوعا عاشورا می گرییم
او گریه کند به حال ما حق دارد
من در عجبم که ما چرا می گرییم
 
 
 
 
ای اشک کجایی که غم از راه رسید
اندوه عظیم و ماتم از راه رسید
یک سال گذشت و باز یک بار دگر
پلکی زدی و محرم از راه رسید
 
 
 
 
یا حسین امشب شب دیدار اوست
او که عالم نقطه پرگار اوست
یا حسین خونت گواهی بر جلالش میدهد
خود نهاد این نام بر تو نام تو تکرار اوست
 
 
 
 
سرخی شهادت تو پیدا بود
عشق تو امام کربلا زیبا بود
تنها سبب زندگی دین قطعا
پیغام نماز ظهر عاشورا بود
صل الله علیک یا اباعبدالله
 
 
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید پر شود ما
پشت به سالار شهیدان نکنیم
 
 
دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
مُهر همگان خاک کف پای حسین است
رمزی که شود ضامن ما در صف محشر
لبخند علی اصغر زیبای حسین است
 
 
شعر درباره محرم | شعر در مورد ماه محرم و کربلا
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آرشیو